Mafias Stepdaughter
part 8
+ خب راستش وقتی تو میخواستی با مادرم ازدواج کنی مادرم منو کتک میزد که نباید بیام کنارت و اگه بهت نزدیک بشم منو خیلی کتک میزد *با گریه*
_ وقتی این رو شنیدم حسابی عصبانی شدم و یه فکر خوب به سرم زد تا اون زن ه*رزه رو ادب کنم
الان سعی کردم به ا.ت چیزی نگم و اعصبانی نباشم
_ پرنسسم بیا بغلم قربونت بشم تا منو داری غم نداری پرنسس * با مهربونی*
+ مرسی ... هق هق * گریه*
_خب دیگه گریه نکن و بیا تا بشورمت و بعد بریم بیرون بدو پرنسسم * با مهربونی و محبت*
+ باشه * اشک هاشو پاک کرد و رفت کنار جونگکوک*
جونگکوک ا.ت و خودش رو شست و دید ا.ت بغلش خوابش برده پس حولش رو تنش کرد و بلندش کرد و بردش توی اتاق و روی تخت گذاشتش تا استراحت کنه
بعد هم لباس های خودش رو پوشید و یه نامه برای ا.ت نوشت و رفت بیرون از خونه جای خونه چندین بادیگارد گذاشت تا برای با ارزش ترین داراییش اتفاقی نیوفته و رفت جای دوستش نامجون
ویو جونگکوک
رفتم جای نامجون و قضیه رو براش کامل تعریف کردم که حتی اون هم شوکه شده بود از این کار های سولی
علامت نامجون $
$ عجب پسر این زنه چه حیله گری بوده حالا میخوای چیکارش کنی هوم
_ اهوم، خب راستش یه فکرایی توی سرم هست ها ولی نیاز داریم به یکی که برامون عملیش کنه
راستی به تهیونگ بگو بیاد کارش دارم
علامت تهیونگ =
$ بادیگارد ها برین بگین کیم تهیونگ بیاد اینجا
؟ چشم قربان
با دیگارد رفت و تهیونگ رو اورد
= باز چی شده که گفتین بیام
_ پسر در رو قفل کن میخوایم حرف بزنیم
$اره بیا باهات حرف داریم
_ ببین امروز صبح خیلی خوب کارت رو انجام دادی ولی باید یه کار دیگه هم بکنی
الان میونه ی منو سولی بد جور خرابه و نمیتونم کاری باهاش بکنم چون با پرنسسم کار بدی کرده
= با ا.ت مگه چیکار کرده تا خودم به دارش
بکشمش * عصبانی*
ویو جکسون
چی تهیونگ مگه با اینا بوده الان چی شده دقیقا داره چه بلایی سر سولی میاد
البته هر چی سرش بیاد حقشه
ولی اما چرا رفتار صبح توی خونه پیش سولی اون شکلی بود
چطور انقدر خوب نقش بازی کرده
نفسش چی بوده این پسر.....
بنظرتون بعدش چی میشه
+ خب راستش وقتی تو میخواستی با مادرم ازدواج کنی مادرم منو کتک میزد که نباید بیام کنارت و اگه بهت نزدیک بشم منو خیلی کتک میزد *با گریه*
_ وقتی این رو شنیدم حسابی عصبانی شدم و یه فکر خوب به سرم زد تا اون زن ه*رزه رو ادب کنم
الان سعی کردم به ا.ت چیزی نگم و اعصبانی نباشم
_ پرنسسم بیا بغلم قربونت بشم تا منو داری غم نداری پرنسس * با مهربونی*
+ مرسی ... هق هق * گریه*
_خب دیگه گریه نکن و بیا تا بشورمت و بعد بریم بیرون بدو پرنسسم * با مهربونی و محبت*
+ باشه * اشک هاشو پاک کرد و رفت کنار جونگکوک*
جونگکوک ا.ت و خودش رو شست و دید ا.ت بغلش خوابش برده پس حولش رو تنش کرد و بلندش کرد و بردش توی اتاق و روی تخت گذاشتش تا استراحت کنه
بعد هم لباس های خودش رو پوشید و یه نامه برای ا.ت نوشت و رفت بیرون از خونه جای خونه چندین بادیگارد گذاشت تا برای با ارزش ترین داراییش اتفاقی نیوفته و رفت جای دوستش نامجون
ویو جونگکوک
رفتم جای نامجون و قضیه رو براش کامل تعریف کردم که حتی اون هم شوکه شده بود از این کار های سولی
علامت نامجون $
$ عجب پسر این زنه چه حیله گری بوده حالا میخوای چیکارش کنی هوم
_ اهوم، خب راستش یه فکرایی توی سرم هست ها ولی نیاز داریم به یکی که برامون عملیش کنه
راستی به تهیونگ بگو بیاد کارش دارم
علامت تهیونگ =
$ بادیگارد ها برین بگین کیم تهیونگ بیاد اینجا
؟ چشم قربان
با دیگارد رفت و تهیونگ رو اورد
= باز چی شده که گفتین بیام
_ پسر در رو قفل کن میخوایم حرف بزنیم
$اره بیا باهات حرف داریم
_ ببین امروز صبح خیلی خوب کارت رو انجام دادی ولی باید یه کار دیگه هم بکنی
الان میونه ی منو سولی بد جور خرابه و نمیتونم کاری باهاش بکنم چون با پرنسسم کار بدی کرده
= با ا.ت مگه چیکار کرده تا خودم به دارش
بکشمش * عصبانی*
ویو جکسون
چی تهیونگ مگه با اینا بوده الان چی شده دقیقا داره چه بلایی سر سولی میاد
البته هر چی سرش بیاد حقشه
ولی اما چرا رفتار صبح توی خونه پیش سولی اون شکلی بود
چطور انقدر خوب نقش بازی کرده
نفسش چی بوده این پسر.....
بنظرتون بعدش چی میشه
- ۹.۹k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط